شب بیداری ها

اینکه

توفیق اجباری امتحانات

لابه لای جزوه های نیمه باز

بعد از چند سال

بیداری های شبانه ات را

و تنهایی هایت را

برایت ورق می زند...

هوای دونفره

اینکه

حال و هوای بودنت هم

مثل خاطراتت بوسیدنی ست... !

سی روز آغوشِ گرم

اینکه بهانه بگیرم

مثل احساس کودکی که

تمام وجودش سرشارِ نیازِ آغوش است و

برای دوباره برگشتن به گرمای وجود مادرش لج می کند...

لج می کنم!

وقتی بعد از یک ماه روی زمین می گذاری ام!...


توت فرنگی

اینکه تو باشی و مرور خاطره ای قدیمی،

 اینکه بین توت فرنگی ها! پیدایت کنم...


+ اینکه این حس نه برای اولین بار باشد

اگر تو معجزه باشی!

اینکه هوایت را سر می کشم،

جرعه جرعه

نفس هایت را

اینکه عاشقت باشم...

نه تنها عاشق عطرت،

نه تنها عاشق چشمت،

عاشق سایه ات حتی!

اینکه عبادتت بر من واجب شده باشد!...

هرآنچه که خوشبختی نام دارد

اینکه سایه ی روی سرت

امن باشد،

اینکه محکم ترین شانه ی دنیا

تکیه گاهت باشد،

اینکه دوست داشته باشی

لحظه لحظه ی زندگی ات را...