بی تو یک روز در این فاصله ها خواهم مرد / بـــیا
نقشی به دل از قامت رعنای تو دارم
غائب ز نظر باشی و در قلب هویدا
از دیده ی دل ،دیده به بالای تو دارم
نادیده مجسّم شده ای،در بر چشمم
آن سان که نظر، بر رخ زیبای تو دارم
گر جلوه کنی یا نکنی، حکم تو باشد
امّا چه کنم ، میل تماشای تو دارم
ای یوسف زهراء ، سرِ بازار محبّت
با رشته کلافی سر سودای تو دارم
مپسند که نادیده جمال تو بمیرم
این مسئلت از درگه والای تو دارم
